آخرین خبرها
  • آلوچه

    کارگران همگی در کنار جدول استخر حاجی میرزا محمدصادق(۱) مشغول کهل کشی(۲) بودند. سنگهای گنده را به جلو…

  • Ale Ebrahim Recommends

    Mohammadreza Ale-Ebrahim, our February 2014 featured writer, was born in Estahban in 1951 and holds …

  • Mohammad Reza Ale Ebrahim

    Mohammad Reza Ale Ebrahim was born on 24 October 1951 in one of the poor districts of Estahban, Fars…

  • جاذبه های استهبان

    آبشار استهبان يكي از زيباترين آبشارهاي منطقه است. اين آبشار در سال 1335 خورشيدي به همت حقيقت بخشدار …

آل ابراهیم چهره ی ماندگار فرهنگ استهبان

پنج شنبه ۲۸/۸/۸۸، سالن اجتماعات اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی استهبان . همهمه ای برپاست و رفت و آمدها بیش از هر روز دیگری که مراسمی در این سالن برپا بوده به چشم می آید . میهمانان با خوش آمدگویی میزبان، یکی یکی وارد می شوند و منتظر آغاز مراسم هستند . مراسمی که در آن بیش از شصت هنرمند داستان نویس از سراسر استان فارس در رقابتی سالم و دوستانه آمده اند تا نتیجه ی کارشان را در نخستین جشنواره ی داستان های کوتاه استان فارس با عنوان « سته بان » ببینند و در ضمن از تجربیات هم استفاده کنند. مراسم با تلاوت قرآن مجید و پخش سرود ملی آغاز می گردد . اما آنچه ذهن مرا به خود مشغول کرده این است که : به راستی زحمات برگزاری این جشنواره به دوش کیست؟ چه کس یا کسانی و چه زمان وقت می گذارند تا چنین مراسمی …

بیشتر بخوانید »

جاذبه های استهبان

آبشار استهبان يكي از زيباترين آبشارهاي منطقه است. اين آبشار در سال 1335 خورشيدي به همت حقيقت بخشدار آن زمان استهبان و به معماري حاج حسين بنا (معمارپور) و سنگ تراشي حاج احمد علي دژ ساخته شده است. داراي شانزده پله مي باشد كه با ريزش مداوم آبي زلال و گوارا كه از چشمه هاي كوههاي استهبان جاري مي شود، زيبايي و طراوت خاصي بدانجا بخشيده است. اين آبشار در سمت جنوبي استهبان در حاشيه بلوار قرار دارد. مسافراني كه راهي طولاني در پيش دارند و عازم سيرجان، بندرعباس، كرمان و زاهدان هستند ساعتي توقف نموده و خستگي راه را از تن بيرون مي كنند. آبشار استهبان به جاي آسياب سومي و با استفاده از جدول تنوره آن در محوطه باغ ملي ساخته شده است.

بیشتر بخوانید »

معرفي كتابِ «دا»

معرفي كتابِ «دا» خاطراتِ سيده زهرا حسيني بارها و بارها از خواهرم كه در شيراز زندگي مي‏كند خواسته بودم كه كتابِ «دا» را برايم بخرد. موفق نشده بود. خواهشم از دوستان هم كه به‌شيراز و نمايشگاه كتاب تهران مي‏رفتند و مي‏آمدند، به‏درجه‏ي اجابت نرسيده بود. يكي از دوستان گفت كه در فلكه‏ي دانشجو پشتِ شيشه‏ي يك كتابفروشي نوشته بودند كتابِ «دا» رسيد؛ من نمي‏دانستم كه تو به‏دنبالِ اين كتابي، وگرنه مي‏خريدم و مي‏آمدم. به‏خواهرم زنگ زدم كه هر چه زودتر خود را به فلكه دانشجو برسان و اين كتاب را بخر. رفت و برگشت و زنگ زد كه تمام شده. شهرستاني بودن با همه‏ي محاسنش عيب‏هاي خود را هم دارد. يكي هم اين كه يك كتابفروشي تمام و كمال ندارد. وقتي به‌آدرسي كه در دفترچه‏ي تلفنِ شهرها و يا به‏كتابِ راهنماي ناشران و كتابفروشان كه توسطِ خانه‏ي كتاب به‏صورتِ مفصلي هم درآمده‏است؛ مراجعه مي‏كني متاسفانه به‏جاي كتابفروشي، با يك لوازم التحريري يا نوشت‏افزاري …

بیشتر بخوانید »

برای محمدرضا آل ابراهیم

کمتر پژوهشگر و محقق فرهنگ عامه ای را می توان یافت که آثار پژوهشی و تحقیقی فرهنگ مردم محمدرضا آل ابراهیم را مطالعه نکرده باشد. آل ابراهیم نزدیک به چهار دهه است که در حوزه های مختلف فرهنگ مردم شهرستان استهبان پژوهش و تحقیق دارد. وجه تمایز این محقق ارجمند در کارهای پژوهشی، تقدیر از همه ارائه دهندگان نظر در کارهای تحقیقی است.

بیشتر بخوانید »

درباره کتاب «بهارستان»

معمولاً اغلب مردم تنها به این اکتفا می­کنند که با افتخار و تعصبی خاص از زادگاه و خاستگاه خانوادگی خود یاد کنند اما در این میان کسانی نیز پیدا می­شوند که به حکم «حب­الوطن من­الایمان» با معرفی موطن خویش و برشمردن ویژگی­ها و غور در تاریخ و پیشینه­ی آن، نسبت به مهد پرورش و عرصه ی  بالندگی خویش ادای دین می­کنند. با توجه به رویکرد غالب محمدرضا آل­ابراهیم به ارائه آثار مبتنی بر پژوهش در عرصه نویسندگی، انتشار کتاب «بهارستان» پیرامون زندگی و آثار نام­آوران استهبان به قلم ایشان دور از انتظار نبود. تلاش­های هدفمند آل­ابراهیم در طول دوران فعالیت­های فرهنگی­اش همواره معطوف به شناسانیدن هر چه بیشتر استهبان بوده است.

بیشتر بخوانید »

درباره کتاب اردشیر بابکان

  اردشیر بابکان زادۀ بَختِگان پژوهش و گردآوری: محمدرضا آل ابراهیم معرفی از: محمدعلی پیش آهنگ پژوهشگر گرامی جناب محمدرضا آل ابراهیم بار دیگر چهار اثر ماندگار ارزشمند و محققانه: ۱ – اردشیر بابکان، زادۀ بختگان ۲ – آثار باستانی، اماکن مذهبی و گردشگاه ها در استهبان ۳ – شاهکار عشق یا شور عاشورا ۴ – غزلیات شمس سروده شمس استهباناتی را به عالم علم و دانش خصوصاً به عرصۀ پهناور و بی انتهای تاریخ ارائه نموده اند که جای بسیاری اظهار مسرت و تشکر دارد. در کتابهای اردشیر بابکان (۲۴۱-۲۲۴ میلادی) زادۀ بختگان و آثار باستانی، اماکن مذهبی و گردشگاه ها در استهبان بخشی از پیشامدهای درخشان گذشته و آثار پیشینیان ما ایرانیان را با تمدن چندین هزار ساله اش که در زیر غبار گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده بود و وجود بعضی از حکومت هایی که بر بخشی از ایران فرمانروایی می کرده اند و به …

بیشتر بخوانید »

چادر

صدای جیغِ محمد که بلند شد، زلیخا لگنِ کهنه شویی را رها کرد و سراسیمه واردِ اتاق شد. محمد داد و فریاد می کرد و پاچه ی زیر شلواری خود را می کشید. کِتری آبِ جوش به کِناری افتاده بود. زلیخا صورتِ خود را چنگ زد و به طرفِ بچه رفت. او را زیرِ بغل زد و با سرعت به حیاط دوید. شیرِ آب را باز کرد. در حالی که پایِ بچه را به زیرِ آب می گرفت زیر شلواری اش را هم در آورد. پوستِ ساقِ پایِ بچه همراه با زیر شلواری کَنده شد و گوشتِ لبو مانندی نمایان گشت. بچه بی تابی می کرد و دلِ زلیخا کباب می شد. زلیخا واردِ اتاق شد. رو کرد به فاطمه و گفت: چقدر گفتم مواظبِ این بچه باش! دیدی چه طور شد؟ دیدی روم سیاه شد؟ جوابِ پدرت را چه بِدَم؟ از کوه که برگشت چه بِگم؟ اگه بود تکه …

بیشتر بخوانید »

ریسمان

تنها از میانِ آدمیان دو نفر بودند که از صندوقچه ی اَسرار خبر داشتند. صندوقچه ای که رازِ هستی، کیمیای زندگی، رمزِ پیروزی و کلید خوشبختی با خود داشت. صندوقچه ای که تاکنون انسان های بی شماری را به طرفِ خود کشانده بود و در آن دره ی مرگبار سر به نیست کرده بود. چه کسی می دانست که این دو نفر چه سرنوشتی را در پی داشتند؟ استخوانی بر استخوان های پوسیده ی قرون اند یا چون خورشیدی درخشان بر فراز قلّه ی آن دره ی مخوف طلوع خواهند کرد؟

بیشتر بخوانید »

خاکستر

دل های پریشان، برگ های خزان زده ی زندگی، کوله بارِ حسرت و اندوه، مرا در خود جای دهید. چه باید کرد؟ در تب و تابم! چگونه تاب آورم این تهمت را؟ بارِ عظیمی است بر شانه هایم. چه کسی حرف مرا باور می کند؟ در التهابم! شب و روز می سوزم و مَفرّی نمی یابم. از هنگامی که شوهرم مرا متهم به برداشتنِ چهل و سه هزار تومانش کرده است، بینِ زمین و آسمان معلّقم. راهِ چاره چیست؟ مگر نه این است که بارها و بارها شوهرم مرا مَحک زده بود و دست از پا خطا نکرده بودم. اگر مثلِ زن های دیگر بودم و دست در جیبِ شوهرم می کردم چه می گفت؟ من که می دانم او به من اعتماد دارد. من که می دانم او بیهوده این اتهام را به من چسبانده است. او خودش هم به خوبی می داند که کار، کار من نیست. امّا …

بیشتر بخوانید »

درباره منظومه طنزآميز شمس اصطهباناتي

 شيرين‌تر از انجير اصطهبان منظومه طنزآميز شمس اصطهباناتي پژوهش و گردآوری: محمدرضا آل‌ابراهیم انتشارات: سته بان چاپ اول:  ۱۳۸۵ قيمت: ۲۰۰۰ تومان معرفي: اسماعيل اميني «خفه‌دوني» يا به عبارتي «خرنامه» توسط شمس اصطهباناتي در ۴۳۴ بند سروده شده است و هر بند ۵ مصراع است. در واقع نوعي مسمط پنج‌گانه (مخمس) كه سه مصراع نخست هم‌قافيه‌اند و دو مصراع پاياني كه بيت بند محسوب مي‌شوند هم‌قافيه‌اند. نخستين نكته جالب در مطالعه اين كتاب اين بود كه منظومه مشهور حيدربابا سروده شهريار كه سالها پس از اين منظومه پديد آمده است در همين قالب سروده شده است و جالب‌تر اينكه هر دو منظومه از نظر مطالعه در فرهنگ و آداب و رسوم و ضرب‌المثلها و اصطلاحات و نيز اقبال توده‌هاي مردم به هم شباهت دارند. محمد شمس اصطهباناتي سراينده توانا و هوشمند اين منظومه متولد ۱۲۸۸ شمسي است و در ۲۴ تير سال ۱۳۵۸ به رحمت خدا پيوسته. اين مرد چنان …

بیشتر بخوانید »