خانه / نقد ها / نگاهی به كتاب «واسونک‌های شیرازی و روایت‌هایی از فرهنگ مردم فارس»

نگاهی به كتاب «واسونک‌های شیرازی و روایت‌هایی از فرهنگ مردم فارس»

نقدی از محمدرضا آل‌ابراهيم

نويسنده: ابوالقاسم فقيري

ناشر: موسسه فرهنگي پژوهشي دانشنامه فارس

چاپ نخست: ۱۳۹۵

تعداد صفحه: ۱۶۱

قيمت: ۱۲۰۰۰ تومان

استاد ابوالقاسم فقيري يكي از پايه‌هاي محكم و استوارِ فرهنگِ مردم است. بيش از نيم قرن است كه در تثبيتِ آن‌چه به فرهنگ عامه نامور است، تلاش مي‌كنند.

ايشان در ۱۳ اسفندماه ۱۳۱۶ در محله لب آب شیراز ديده به‌جهان گشودند. دورانِ ابتدایی تا كلاس پنجم در دبستان سنایی، کلاس ششم را در مدرسه زند و دوره‌ي دبیرستان را در مدرسه حاج قوام به‌پايان رساندند. استاد فقیری در همين مدرسه بود كه با شاعر گرانمايه‌ي شیرازی، آقاي پرویز خائفی آشنا شد. در این دوران نشریه‌ای با نام سقراط را منتشر کرد. ايشان سپس به‌مدرسه‌ي سلطانی رفت و پس از فارغ‌التحصیلی و گذراندنِ دوره تربیتِ آموزگار، برای تدریس راهی فَهلیان ممسنی شد. او در سال ۱۳۳۹ در مدرسه وکیل ممسنی به‌تدریس پرداخت و برای اولین بار بخشی از فرهنگ مردم این منطقه از استان فارس را مستند کرد.

ايشان در مصاحبه‌ای دربارة نیم قرن فعالیت پژوهشی خود ‌گفتند: «اگر فرهنگِ ایرانی و فولکلور را از ما بگیرند، دیگر چیزی از ما باقی نمی‌ماند. فرهنگ عامه از آن جهت اهمیت دارد که پشتِ هر حرف مردمِ کوچه و بازار و هر قصه‌ای، یک نکته‌ي اخلاقی پنهان بوده و هست؛ مثل احترام به بزرگتر.»

استاد فقیری از سال ۱۳۷۱ تا سال ۱۳۷۸ در روزنامه خبر جنوب دبیر صفحه‌ای با عنوان «فرهنگ ولایت» بودند.

ايشان سپس به روزنامه عصر مردم رفت و فعالیت خود را در صفحه‌ای با عنوان کشکول ادامه داد که هنوز هم ادامه دارد.

ابوالقاسم فقيري تاكنون كتاب‌هاي زير در رابطه با فرهنگ مردم به‌چاپ رسانده‌اند:

۱- ترانه‌های محلی، انتشارات محمدی شیراز، ۱۳۴۲

۲- قصه‌های مردم فارس، جلد اول، نشر سپهر، ۱۳۴۹

۳- بازی‌های محلی فارس، اداره کل فرهنگ و هنر فارس، ۱۳۵۳

۴- گوشه‌هائی از فرهنگ مردم فارس، اداره کل فرهنگ و هنر فارس، ۱۳۵۷

۵- نوروز در فارس، ناشر: بنیاد فارس‌شناسی، ۱۳۸۲، چاپ اول

۶- قصه‌های مردم فارس جلد دوم، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۲

۷- قصه‌های مردم فارس، جلد اول، چاپ دوم، ۱۳۸۲

۸- سیری در ترانه‌های محلی، ناشر: انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵

۹- باورهای سرزمین مادری‌ام، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۹

۱۰- عروسی در فارس، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۹۳

۱۱- قصه‌های مردم فارس، جلد سوم، بنیاد فارس‌شناسی، ۱۳۹۳

و در زمينه‌ي ادبياتِ داستاني و خاطرات كتاب‌هاي زير را به‌زيورِ طبع آراسته‌اند:

۱ – اجاق‌کور

۲ – خانه خانهٔ خودمان

۳ – با خودم در راه

۴ – بارونی

۵ – ننه پیره زن و عمو نوروز

۶ – آهو بچهٔ خواب من

۷ – مردی که به حراج رفت

۸ – حکایاتی از کوچه ایام هفته

۹ – شيراز و دلمشغولي‌هاي من

***

ابوالقاسم فقیری در سال ۱۳۹۲ به پاسِ نیم قرن فعالیت در حوزه‌ي فارس شناسی در نخستین همایش چهره‌های ماندگار استان فارس مورد تجلیل قرار گرفت. او همچنین دارنده‌ي تندیس جشنواره‌ي ایران زمینِ سال ۱۳۸۳ و پنجمین دوره‌ي جشن فرهنگ و هنر سال ۱۳۸۶ نیز هست. کورش کمالی سروستانی در همایشی که در بزرگداشت ابوالقاسم فقیری، حسن صفری و یدالله طارمي برگزار شد در خصوص وی گفت: «آن‌چه را امروزه در قالب فولکلور و در زمینه‌ي مطالعه‌ي اجتماعی می‌نگارد، در فهمِ تاریخ این سرزمین اهمیت بسیار دارد که استاد فقیری این همه را در کسوت سادگی و بی پیرایگی کلام به مَنصة ظهور می‌رساند؛ سرخوشانه، صمیمانه و متعهدانه، هر آن‌چه را در این خصوص بازمی‌یابد، به‌شیوایی می‌آراید تا ارزش‌های فرهنگی عامه مردمان را و ابعاد عمیق زندگی آنان را که به ناگزیر با واقعیت‌های عینی پیوندی تنگاتنگ دارد، در عینیتی کامل به‌تصویر کشد و هم از این قرار مخاطبانش را بر سر شوق آورد.»

***

استاد فقيري در سي سالِ گذشته، بدونِ استثناء هر هفته در روزنامه‌هاي خبر جنوب (صفحه‌ي فرهنگ ولايت) و روزنامه عصر مردم (صفحه‌ي كشكول) مطالبي پيرامون فرهنگ مردم از نقاط دور و نزديك استان گرانقدرِ فارس و كشورِ عزيزمان، به‌چاپ مي‌رسانند كه بسيار موجبِ مسرت است و چه بسيار ايجاد انگيزه مي‌كنند براي دوستدارانِ ‌فرهنگِ مردم تا هر چه بيشتر در مكتوب كردنِ ادبياتِ شفاهي سرزمينِ خويش تلاش ورزند. بنده خود يكي از شاگردانِ استاد مي‌دانم كه در سايه‌ي راهنمايي‌هاي بي‌دريغ و همت بلندِ ايشان توانسته‌ام بخشي از فرهنگ مردمِ استهبان را به‌چاپ برسانم.

***

كتاب واسونك‌هاي شيرازي علاوه بر واسونك‌هايي كه در شيراز و به‌خصوص در عروسي‌ها خوانده مي‌شود، واسونك‌هايي ديگر از گوشه و كِنارِ فارس در كتاب آمده است كه با طيفي گسترده از فرهنگِ استان فارس رو به رو هستيم. واسونك‌هايي از اين ولايات: كازرون، جهرم، صابونات، ني‌ريز، فيروزآباد، قير، داراب، لارستان، سروستان، ميمند، بنارويه و …..

***

سید علی‌اصغر محدث مدیر روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس: «در این کتاب فقیری فرهنگ واسونک خوانی را از ابتدا تا به اکنون به‌رشته‌ي تحریر در آورده و بیشتر بر بررسی واسونک های شیرازی، به شیوه خواندن واسونک، واسونک‌ها در گوشه و کنار فارس چه نام دارند و ولایت های فارس در ترانه های محلی نیز پرداخته است.

در این کتاب علاوه بر خُرده فرهنگ‌های ولایت‌های فارس، بازی‌های محلی، عرقیات گیاهی، خوراکی‌های بومی، ویژگی‌های مردم شیراز و باغ رفتنِ شیرازی‌ها جمع آوری شده است.

استاد فقيری در آغازِ کتاب «واسونک های شیرازی و روایت‌هایی از فرهنگ مردم فارس» در مورد واسونک‌های شیرازی چنين آورده‌اند: «واسونک (Vasunak) ترانه‌هایی است که در مجالسِ عروسی و سرور و شادمانی می‌خوانند. خواندنِ این ترانه‌ها بیشتر به‌عهده‌ي زن‌هاست که همراه با خواندنِ واسونک، کِل (Kel) هم می‌زنند.

استاد فقیری که همواره فرهنگ و تمدن را در خطه‌ي فارس موضوعِ پژوهش‌ها و آثار مکتوبِ خود قرار داده در انتهای کتابِ «واسونک‌های شیرازی و روایت‌هایی از فرهنگ مردم فارس» با عنوان «شیراز از گل بهترو» شعری از بیژن سمندر، شاعرِ شیرازی را به‌مخاطب ارایه می‌دارد.

در اين قسمت چندين واسونك را از كتاب برگزيده‌ايم تا با هم مرور كنيم و در شادي و جشن عروس و دامادهاي آينده شريك باشيم.

عروس حنا مي‌بنده، چار دَس و پا مي‌بنده

اگر حنا نباشه، دل به‌خدا مي‌بنده

***

آمديم گل ببريم، مادرِ گُل نميشه رضا

يا رضا يا نارضا، امشو شده حكم از خدا

***

زماني، زياديِ سنِ عروس را به مسخره مي‌گيرند:

يك عروسي توي حجله، صد و پنجاه سالشه

سوري‌ها گوييد مبارك، عهد نادر يادشه

***

كوچه پيچله بله، عروس كوچيكه بله

دست به زلفاش نزنيد، مرواري پيچه بله

***

كي به حجله، كي به حجله، كاكاجونيم با زنش

كي بگرده دور حجله، خواهر كوچكترش

***

راهِ بوشهر دور و دور و آب بوشهر شورِ شور

ما مي‌ريم عروس بياريم چشمِ دشمن بشه كور

***

چند واسونك از شهرها و آبادي‌هاي استان فارس:

اقليد:

سرِ ما سنگين‌تره، سفرة ما رنگين‌تره

به عاريستون ننازين، دومادِ ما قشنگ‌تره

***

آي حمومي، آي حمومي، آب حموم تازه كُو

شازده دوماد مي‌يُو حموم، شربتش آماده كُو

***

ايل باصري:

زيره كوفتم، زيره بيختم، گَردِ زيره روم نشست

شازده دوماد خانِ ما بود، زانو زد بالا نشست

***

ممسني

هي مبارك، هي مبارك، داوت (عروسي) شاهنشه

گل بيارين، زر بريزين، عقد خورشيد و مه

***

كازرون

قالي‌هاي ريشه ريشه، سر تا پاش مرواريَُّن

ما كه برديم خانماروس فردا شب جاش خاليه

***

روستاي گرگناي گازرون

اسب اومد توي كوچه، خانم عروس شد سوار

ننة عروس گريه مي‌كرد، مِثِ بارونِ بهار

***

منطقة فامور كازرون

اَ خدا يه وايه دارم، باد اَ ري دريا بياد

شير دوماد توي حجله شاد و خرّم در بياد

***

چون عروس واردِ خانة داماد شد، زن‌هاي خويش و اقوام، عروس و داماد را دوره مي‌كنند و كف مي‌زنند و مي‌خوانند:

هاي اُوشَن، اُوشَن، اُوشَن

خونة دوماد شد روشن

نَنة دوماد بيداري؟

مي‌خوايم عروس بياريم

–   بله، بله بيدارم

اگر مردم بذارن

پاش رو چشام مي‌ذارم

***

از دهكويه لارستان، لامِرد، چاه شرف لامِرد، شهرستان مُهر فارس و لارستانِ كهن هم چند بيتي از اشعاري كه در عروسي‌ها خوانده مي‌شود در كتاب آمده است.

***

يكي ديگر از بخش‌هاي جالبِ كتاب، «ولایت‌های فــارس در ترانه‌های محلی» اســت. استاد فقيري علاوه بر شيراز كه زادگاه خودشان هست، عنايتِ خاصي هم به‌شهرهاي استان فارس دارند و براي نمونه چندين ترانه‌ كه در اين شهرها رايج است آورده‌اند كه در اين‌جا به‌گزيده‌اي از آن‌ها اكتفا مي‌كنيم:

* ترانه‌های شیرازی یا درباره شیراز:

عجب آب و هوایی داره شیراز

پسین دلگشایی داره شیراز

پسین دلگشا و صبح سعدی

عجب شاه چراغی داره شیراز

***

بیا دلبر برایم دلبری کن

چکش وردار برایم زرگری کن

چکش وردار برو در شهر شیراز

خودت انگشتری ما را نگین کن

***

از اين‌جا تا به‌شيراز لاله كاشتم

ميونِ لاله‌ها سيبي گذاشتم

جلودار رَد ميشي سيبم نچيني

كه اسم يار جونيم روش نوشتم

***

دَمِ دروازه‌ي شيراز چه تنگه

بياضِ گردن باقر بلنده

شنيدم خلعتي دادند به باقر

ندونم خلعتِ شاهون چه رنگه

***

ولایت آباده

***

دلي پرخون مثال باده دارم

سري در كوي يار افتاده دارم

براي خاطر شيرين زبونم

خيال رفتن آباده دارم

***

به آباده نمی‌رم باغ داره

دلم از دست دلبر داغ داره

به قربون نگار نازنینم

که زلف بور و چشم زاغ داره

***

ولایت بنارویه لارستان

دو چشمونم نمی ده روشنایی

از این گود بنارو کی می‌آیی

به خُو دیدم دو دستم گردنت بود

به بیداری نمی‌دونم كجایی

***

ولایت جهرم

زِ جهرم اومدم شیراز می‌رم

سبکبار اومدم پُر بار می‌رم

الهی شهرِ شیراز تَش بگیره

که با یار اومدم بی‌یار می‌رم

***

دو سه روزه گرفتارم به‌جهرم

خوراك من شده يك مغز بادم

نويسم نامه‌اي رو بَلگِ گندم

بَري اون سبزه بور و بلندم

***

ولایت خرامه

خرومه شهر مردان خداجو

حقيقت‌بين، صداقت‌گو، وفاجو

به‌هر جاي خرومه پا گذاري

گل مهر و محبت مي‌كني بو

***

ولايت خفر

سر بند امير و گوشة پل

قدمگاه علي و سُم دلدُل

عرق از چهرة پاك محمد (ص)

چكيده بر زمين حاصل شده گل

***

ولایت خُلار

سيه‌چشمي كه در خُلار ديدم

نه در تُرك و نه درافشار ديدم

سيه‌چشمي كه خواهانِ دلم بود

به كنج خونه‌ي نجار ديدم

***

ولایت خونه کادون

شبي كه منزلم بود خونه كاهدون

ز اقبالم گرفته برف و بارون

دعا از من به ماه بس جان رسونين

به خط كردن تراشيدن سرامون

***

ولایت داراب

دگر شب شد كه دست گيرم عصا را

بگردم دور داراب و فسا را

بگردم چشمة آبي بجورم

بشورم گيسوي بور نسا را

***

شُوِ اِمشو که مهمون شمایم

خدا دونه که فردا شو کجایم

شو سوم به قعله‌ی پیر نی‌ریز

شو چارم به داراب پهلو یارم

***

ولايت داريون (داريان)

همين شهري كه نامش داريونه

به سمتِ قبله‌اش آب روونه

يه‌سمت قبله‌اش باغ و گلستان

همه گويند خود مازندرونه

***

ولایت سروستان

خودم سروسوني يارم فسايي

لباسش محمل و چوگون حنايي

هر آن كس كه من از يارم جدا كرد

ببندد بند كشكول گدايي

***

قد سروت به سروسون ندیدم

رُخِ ماهت به ترکسون ندیدم

لب و دندونِ شیرینی که داری

به هیچ بازارِ شهرسون ندیدم

***

ولايت سيدون (سيدان)

خوشا سيدون، خوشا باغاي نارش

خوشا سرچشمه و ساية كُنارش

هر آن كس كه از سيدون زن نگيره

الهي تخت جمشيد يادگارش

***

ولایت صابونات

به کوه‌های صابونات چشمونم افتاد

دوباره آتشی بر جونم افتاد

هوای صابونات سرده خدایا

دلم از غصه پرورده خدایا

***

به‌كوه‌هاي صابونات داشتم نگاري

نديدم همچو دلبر روزگاري

همه گفتند كه يار از تو گذشته

شدم ديوونه و رفتم كناري

***

ولایت فسا

دگر شب شد که دست گیرم عصا را

بگردم دورِ داراب و فسا را

بگردم چشمه‌ی آبی بجورم

بشویم گیسوی بورِ نِسا را

***

پدر، مادر، نمي‌دونند كجايم

به اين تنگ‌كرم بالاي فسايم

نساجون زود پاشو چادر بينداز

غريب بي‌كس شهر شمايم

***

ولایت فیروزآباد

سر راهت نشینم فال گیرم

اگر قاصد بیات احوال گیرم

اگر قاصد بیات از تنگ خرقه

سرشو تُو کنم، شوگیر میرم

***

بيا آقا شهيدون گنبد نو

بكن يه معجزي كارم كنه رُو

بكن يه معجزي عالم بدون

هر اونكه غافله حيرون بمونه

***

ولایت قیر

ول بالا بلندِ قیری من

قدِ سَلبت عصای پیری من

در این فصلِ بهار و موسم گل

بیا بوسی بکن دَس گیری من

***

ولایت کازرون

به قربونِ سرِ هر کازرونی

که شیرازی نداره مهربونی

اگر خواهی ببینی مهربونیِ

برو یه وِل بگیر از کازرونی

***

ولايت كلسّون

بيا قاصد برو پرسون و پرسون

پيام از من به دلدارم برسون

بگو از مرغزار غم بكن كوچ

بزن خيمه به گلزار كلسّون

***

ولايت كلوار (كربال)

عجايب دختري ديدم نمدمال

نمد بر كولش و مي‌رفت به كربال

مرو كربال همه‌ش كك است و پخشه

برو شيراز كه گل‌ها مي‌درخشه

***

ولايت كوار (كَوَل)

شبي كه منزلم پل كَوَل بود

شراب و شربتم خون جگر بود

سلام از من به يارم برسونين

دَمِ رفتن كه حال من بتر بود

***

ولايت گراش

دل از دست دو دلبر آش و لاشه

شبي در جهرم و يك شب گراشه

دلم شد خسته از دست دو دلبر

به افزر فكر تجديد فراشه

***

ولایت لارستان

زِ دشتی اومدم بر لار می‌رم

تن ساز اومدم ناساز می‌رم

الهی خیر نبینه خانِ دشتی

که با یار اومدم بی‌یار می‌رم

***

قلم از هند و كاغذ برگ تاتار

مركب از صفاهان قاصد از لار

ملاي خوش‌خط از كرمان بياريد

نويسم نامه‌اي از بهر دلدار

***

ولايت مرودشت

ول نازك دلم او.مد به گلگشت

به بند نيلگون و گود مرودشت

دعا از من به دلبر مي‌رسونين

به اميد الهي سايه برگشت

***

ولایت میمند

از اين صحراي سفيد زير ميمن

تموم ميمني جون دل من

اگر يك شب به ده بالا نخوابم

بيايه داغ دلبر بر دل من

***

همون قلعه سفید زیر میمن

وِل بالا بلند جونِ دلِ من

اگر یک شو همون قلعه بمونم

گلاب از گل بگیرم یار زِ میمن

***

ولایت نی‌ریز

پسینی تنگ نی‌ریز بار کردم

تمومِ قوم و خویشون یاد کردم

رسیدم بر لبِ قمپ فسارود

نشستم گریه بسیار کردم

***

به‌پشت كوه ني‌ريز صابوناته

همه مي‌گن كه يارت بي‌صفاته

مگر حرف مرا از دل گرفتي

كه رفتي صابونات منزل گرفتي

***

با استفاده از دانشنامه آزاد ويكي‌پديا

چاپ: روزنامه عصر مردم، سال بيست و دوم، شماره۶۲۲۲، شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶، صفحه روزنه، ص ۶

حتما ببینید

نگاهی به «کتاب قو»

عنوان کتاب برگرفته از شعر «قو» سروده‌ی دکتر حمیدی شیرازی است. در صفحه‌ی 265 آمده است: