اُسُغون تو دس گُو بگير و بدو
استخوان در دست گاو بگير و بدو
تعداد بازيكنان: بيش از ۷ نفر
محلّ بازي: كوچه
وسايل بازي: يك تكّه استخوان
طريقة بازي: ابتدا يكي از بازيكنان به نام استاد انتخاب ميشود. بقية بازيكنان همه در يك صف ميايستند و دستهاي خود را از پشت قلّاب ميكنند. هيچ كس حق ندارد پشت سر خود را نگاه كند. اگر چنين كند از دست استاد پشت گردني ميخورد و از بازي اخراج ميشود. استاد پشت سر آنها قدم زده و ميگويد: «اُسخون تو دس گُو بگير و بدو» و استخوان را يواشكي در دست يكي از بازيكنان مينهد. بازيكن به محض دريافت استخوان پا به فرار ميگذارد تا هم خود را به وعدهگاه كه ته كوچه است برساند و هم از لگد خوردن از ساير بازيكنان در امان بماند. چون همة بازيكنان گوش به زنگ ميباشند تا ببينند استخوان در دست چه كسي قرار ميگيرد كه او را با لگد بزنند.
اگر بچّهها توانستند به او برسند و لگدش بزنند بازي از سر نو شروع ميشود. امّا اگر بچّهها نتوانستند به او برسند و بازيكن خودش را به خطّ پايان رساند استاد براي هر يك از بازيكنان نامي انتخاب ميكند. مثل مار،مارمولك، عقرب و… و با صداي بلند نامها را اعلام ميكند تا همه بشنوند. بازيكن برنده يكي از نامها را انتخاب ميكند. مثلاً مار را. مار موظّف است او را بر كول خود سوار كند تا نزد بازيكنان بياورد. كه در اينجا اين بازيكن به مقام استادي ميرسد و بازي از سر نو شروع ميگردد.
اكبري و اصغري
نامهاي ديگر بازي: رمضون، شعبون و دزد بگيرو
تعداد بازيكنان: از دو نفر به بالا
محلّ بازي: كوچه
طريقة بازي: دايرهاي روي زمين ميكشند. دو نفر را از بين خود انتخاب ميكنند كه يكي را اكبري و ديگري را اصغري مينامند. چشمان هر دو را با دستمال ميبندند. تسمهاي به دست اكبري ميدهند. اكبري در حاليكه تسمه را به چرخش در آورده اصغري را صدا ميكند. اصغري مجبور است جواب او را بدهد. در ضمن اكبري سعي ميكند از ضربات تسمه خود را محفوظ نگه دارد. اگر اكبري موفّق شد اصغري را بگيرد برنده شده بر كول او سوار ميشود. در اين بازي از كمر به پايين بايد مورد اصابت قرار گيرد.
اَلَختَري
نامهاي ديگر بازي: خروس جنگو، ليليلي-قلان «كرمانشاه»
تعداد بازيكنان: دو نفر
مكان بازي: يك ميدانگاه
طريقة بازي: دو بازيكن هر يك يكي از پاهايشان را از پشت به دست ميگيرند و دست ديگر را روي سينه قرار ميدهند و به طرف حريف حمله ميكنند و با شانه و سينه سعي در شكست ديگري دارند. بازيكني كه تاب مقاومتش را از دست بدهد و پايش به زمين برسد ميسوزد.
استفاده از دست خطاست و بازيكن ميسوزد.
انار خوري
تعداد بازيكنان: نامحدود
وسايل بازي: به تعداد بازيكنان انار
شرح: انارها را با نخ بسته آويزان ميكنند. بازيكنان در حاليكه دستها را از پشت به هم بستهاند هر يك به طرف يكي از انارها ميآيد. كسي برنده است كه بتواند زودتر انارش را بخورد و تكهاي از انار به زمين نريزد. اين بازي خود گونهاي مسابقه است.
اين سنگ و اون سنگ
تعداد بازيكنان: دو نفر
مكان بازي: ميدانگاه
طريقة بازي: هر بازيكن تعدادي سنگ روي كوپ ميكند (روي هم قرار ميدهد) فاصله اين دو كوپ ده متر است. هر بازيكن پشت كوپ خود ايستاده و به طرف كوپ سنگ حريف سنگ پرتاب ميكند. هر بازيكني كه بيشترين سنگ پرتابي را به هدف زد برنده محسوب ميشود و از رقيب كوله ميگيرد. اين بازي به نوعي همان بازي سنگ و سردار است كه در حالت ابتدايي مانده است.
بالا بلندو
تعداد بازيكنان: از چهار نفر به بالا
مكان بازي: محوّطهاي كه بالا و پايين داشته باشد
طريقة بازي: اين بازي شبيه گرگم به هوا ميباشد با اين تفاوت كه بازيكنان براي فرار از دست گرگ و در امان ماندن از گرگ شدن به جاي بلند در محوّطة بازي پناه ميبرند. اگر گرگ توانست آنها را لمس كند بازنده به گرگ تبديل ميشود و بازي از سر نو شروع ميشود.
بُكُشو
تعداد بازيكنان: نامحدود
مكان بازي: ميدان محلّه، صحرا
وسايل بازي: يك توپ
طريقة بازي: دايرهاي بزرگ وسط ميدان ميكشند و يك نفر كه برحسب قرعه برگزيده شده در آن قرار ميگيرد. بازيكنان اطراف دايره را ميگيرند و هر كدام به نوبت يك توپ به طرف او پرتاب ميكنند. توپ بايد از سينه به پايين بخورد. بازيكن وسط دايره ميتواند با جا خالي دادن از اصابت توپ به خودش در امان باشد. فرد مهاجم چنانچه موفّق شد امتياز ميگيرد و در صورت عدم توفيق جايش را به بازيكن دايره عوض ميكند و بازي ادامه پيدا ميكند.
اين بازي بازي خشني است و افراد ضعيف در اين بازي ضربات بيشتري را تحمّل ميكنند.
پس چند تا؟
تعداد بازيكنان: نامحدود
مكان بازي: كوچه، ميدان محلّه
طريقة بازي: بازيكنان يك نفر را از بين خود به نام رييس انتخاب ميكنند. بازيكنان دايرهوار ميايستند و هريك شمارهاي براي خود انتخاب ميكنند. مثل ۱،۲،۳،۴و… .
رييس يا استاد بازي، بازي را شروع ميكند:
يه مرغي دارم روزي چهار تا تخم ميذاره
بازيكني كه شمارة چهار است ميگويد: چرا چهار تا؟
رييس ميگويد: پس چند تا؟
بازيكن ميگويد: ۲ تا
بازيكني كه شمارة ۲ را دارد به ميان ميآيد و ميگويد: چرا ۲ تا؟
و به همين طريق بازي ادامه دارد تا اينكه يكي به اشتباه و خطا بيفتد.
اوّلي، اوّل بار
نامهاي ديگر بازي: اوّلي، اوّل بهاره «شيراز»-چنچنك «گلپايگان»
تعداد بازيكنان: بيش از دوازده نفر
محلّ بازي: كوچه
طريقة بازي: يكي از بازيكنان خم ميشود. دستها را بر سر زانو ميگذارد و سرش را ميان دو كتفش فرو ميكند. بازيكنان كه در يك صف ايستادهاند هر يك جلو آمده دو كف دست را به پشت بازيكن خم شده ميگذارد و از روي او ميپرد. هر بازيكن به نوبت يك مصراع از اين ترانه را ميخواند:
۱-اوّلي، اوّل بار
۲-دوّمي، دو ذوالفقار
۳-سوّمي، سه پاي دين
۴-چارمي، چار پاي گاو
۵-پنجمي، پنجة شير
۶-ششمي، شيشه گلاب
۷-هفتمي، هفت آسمون
۸-هشتمي، هشت در بهشت
۹-نهمي، ماه زنون
۱۰-دهمي، خر بچرون
۱۱-به يازده، ريزه ريزه
۱۲-دوازده، قر ميريزه
هر بازيكني كه در تلفّظ و بيان ترانه اشتباه كند و يا نتواند به طور كامل بپرد بازي را باخته است و بايد خود خم شود تا ديگران از رويش بپرند.
طشتك به قلمبك
تعداد بازيكنان: نامحدود
مكان بازي: حياط يا فضايي باز
طريقة بازي: بازيكنان از ميان خود يكي را به عنوان سرمرد برميگزينند. همگي دور تا دور مينشينند. سرمرد همچنان كه ترانه زير را ميخواند براي هر واژه يا هجايي از واژه كف دستش را بر سينة يكي از بازيكنان ميگذارد. اين كار به نوبت انجام ميشود.
طشتك به قلمبك-همه ليلا بكند-دو چنگ نون حلوا كند-حلواي گوشت ماهي-تو سر بشور- تو پايي-وعدة گور سياهي.
چنانچه بازيكنان زياد باشند سرود ترانه بالا را بخش بخش كرده و هر هجايي را براي يك بازيكني در نظر ميگيرد.
طش-تك-به-ق-لم-بك-ه-مه-لي-لا-ب-ك-ند-دو-چن-گ-نون-حل-وا-ك-ند-حل-واي-گوش-ت-ما-هي-تو-سر-ب-شور-تو-پا-يي-وع-ده-ي-گو-رِ-سي…يا…هي.
هجاي «هي» به هركس رسيد ميبايست از سر جايش بلند شود و از آنجا برود و در جاي دورتري بايستد. در اين هنگام، سرمرد براي هر كدام از بازيكنان نام يك حيوان، پرنده، ميوه و… به گونهاي انتخاب ميكند كه هيچ كس به غير از صاحب نام مطّلع نميشود. آنگاه با صدايي بلند خطاب به بازيكني كه دورتر ايستاده است ميگويد:
-بوات اومده (بابات آمده)
-چيچي اُوورده؟ (چه چيز آورده؟)
سرمرد، همة نامهايي را كه براي بازيكنان انتخاب كرده بر زبان ميراند. مثلاً اسب، الاغ، قاطر، شتر و … .
بازيكن نام يكي را بر زبان ميآورد. بازيكني كه صاحب آن نام است از جا بلند شده نزد او ميرود و او را به كول ميگيرد و پيش سرمرد ميآورد. استاد از سواره ميپرسد: «چيچي اُووردي؟» او در پاسخ ميتواند بگويد شيره يا سركه.
اگر گفت شيره، سرمرد دستور ميدهد كه او را آرام بر زمين بگذارد و امّا اگر گفت سركه سرمرد ميگويد: «بزن كه … بريزه!»
و او آنچنان فرد سواره را بر زمين ميزند كه صدايش بلند ميشود و در ميان خنده و شادي بازيكنان، بازي دوباره آغاز ميگردد.
عاروس بازي «دوز بازي»
تعداد بازيكنان: دو نفر
وسايل بازي: ۲۴ هستة خرما، ريگ، زغال و…
طرز ساخت: سه مربّع در اندازههاي بزرگ، متوسّط، كوچك به گونهاي رسم ميكنيم كه مربّع متوسّط محيط بر مربّع كوچك و محافظ بر مربّع بزرگ باشد. گوشهها و ميان اضلاع هر سه مربّع را به هم وصل ميكنيم. براي اين كار به هشت پارهخط نياز داريم. در نتيجه ۱۲ نقطه برخورد به دست ميآيد.
طريقة بازي: هر بازيكن سعي دارد كه سه مهره «هستة خرما، ريگ و…» انتخابي خود را در يك راستا قرار قرار دهد. حريف مقابل هم همين برنامه را دارد. با توجّه بر اين كه بايد تلاش نمايد كه حريفش به هدف خود نرسد. هر بازيكني كه موفّق به رديف كردن سه مهره خود شد خطاب به رقيب خود ميگويد بكُش و او ناچار است يكي از مهرههاي خود را وسط بازي بگذارد. بازيكن زماني مجاز است مهرههاي خود را به هر جا بنشاند كه تنها سه مهره بيشتر برايش باقي نمانده باشد. كسي كه بيشترين رديفها را دارد برنده بازي است و كسي كه بيشترين كشتهها را داشته باشد بازنده بازي است.
راوي: سيّد خليل معصوم پور، با استفاده از كتاب بازيهاي محلّي، محمّد پروين گنابادي
عمو زنجير باف
تعداد بازيكنان: نامحدود
مكان بازي: كوچه يا فضايي باز
طريقة بازي: بازيكنان دستهاي يكديگر را ميگيرند و در يك خط راست كنار هم ميايستند. نفر اوّل به عنوان سرگروه مشخّص ميگردد. سرگروه يك نفر را از بين بازيكنان برميگزيند و او را به پناه ديواري ميفرستد تا از ديد بازيكنان به دور باشد. وي از همان پشت ديوار با صدايي بلند ميگويد:
-عمو زنجير باف
سرگروه: بع…له
-زنجير منو بافتي؟
-بع…له
-پشت كوه سياه انداختي؟
-بع…له
-بابا اومده؟
-بع…له
-چي آورده؟
-نخودچي، كشمش
-بخور و بيا، بخور و بيا…
-با صداي چيچي؟
-با صداي برّه
در اين هنگام آخرين نفر از بازيكنان كه معمولاً كوچكترينشان هم هست شروع به حركت ميكند و همگي با هم در حالي كه دست يكديگر را رها نكرده، بعبع كنان از زير دست سرگروه و نفر دوّم رد ميشوند. بهطوري كه نفر دوّم از رو به پشت ميچرخد و در دستانش گره ميافتد. به تعداد نفرات اين بازي از ابتدا تا انتها تكرار ميشود. هر بار با صداي حيواني «عوعو:سگ، ميوميو:گربه، قوقولي قوقو:خروس، قدقد قداس:مرغ» از زير دست نفر بعدي رد ميشوند تا كاملاً همگي در هم گره بخورند. آنگاه سرگروه ميگويد:
-بكشيم پاره نميشه؟
همگي در جواب ميگويند: نهخير
بازيكنان تلاش ميكنند اين زنجير بافته شده انساني از هم نگسلند ولي سرانجام زنجير از هر كجا باريكتر است ميپكد. بچّهها شاديكنان در هم ميريزند و به آن دو نفري كه دستشان را محكم نگرفتهاند ميخندند و براي تنبيه آنها (هشت نفر از بچّهها) دست و پاي آن دو نفر را ميگيرند و همچون پاندول ساعت به نوسان درآورده و باسنهايشان را به هم ميزنند.
تخم مرغ بازي
تعداد بازيكنان: دو نفر
مكان بازي: كوچه
روش بازي: اين بازي ويژة ايّام نوروز است. بيشتر كودكان و نوجوانان در روزهاي عيد تخم مرغ رنگ كرده عيدي دريافت ميكنند. دو نفر بازيكن روبروي هم روي زمين مينشينند. تخم مرغهايشان را در دو وجبي هم قرار ميدهند. و در يك زمان تخم مرغها را به طرف هم ميغلتانند. برنده كسي است كه تخم مرغش نشكند و سالم بماند. اين طريقة بازي مخصوص استهبان است. در ديگر نقاط فارس تخم مرغ را در دست ميگيرند و بازي ميكنند. به اين بازي خاگ جنگجو هم ميگويند. خاگ همان تخم مرغ است.
چُلُپ
نام ديگر بازي: گنگ بازي
تعداد بازيكنان: نامحدود
مكان بازي: اتاق
طريقة بازي: بازيكنان به صورت دايره مينشينند و يك نفر از بين خود به عنوان استاد انتخاب ميكنند. در اين بازي هيچكس حق حرف زدن و خنديدن را ندارد. كافي است كه به خاطر خنده دندان كسي پيدا شود كه بازي را ميبازد.
استاد با يك حركت بي صدا مثلاً پيچاندن گوش بازيكن سمت راست خود بازي را آغاز ميكند. او هم گوش بازيكن طرف راست خود را ميپيچاند و بدين ترتيب بازي ادامه مييابد. تا پايان هيچكس حق ندارد از كاري كه استاد انجام داده چيزي كم يا زياد كند. طبيعي است كه استاد لودگي ميكند. شكلك درآورده و حتّي ميرقصد. هيچ بازيكني حقّ تعرّض و سرپيچي را ندارد. در همين راستاست كه بعضي از بازيكنان مقاومت لازم را نداشته از خنده وا ميروند. يا زير حركات خشن جا ميزنند. بدين ترتيب بازي را ميبازند و طبق نظر استاد تنبيه و توبيخ ميشوند. آخرين نفري كه در بازي ماند برنده بازي محسوب ميشود.
چوب كيلو
اين بازي از بازيهاي قديمي است و در گوشه و كنار ايران نامهاي به خصوصي دارد.
نامهاي ديگر بازي: الك و دولك-كي ليلي هو-غوك چوب-دواله-پله چوب-دسته پل-چلك مسه «شيراز»-چوقاپلي و پيل جفته «اصفهان»-اتوك كلي «يزد»-پيل دسته «تبريز»-كيلي مسه «دوان»-به لان «كنگاور»-گرورزو-يكه تك تك «گلپايگان»-گال بازي «كاشمر»-آله اتوتن «ايلام»-كله دندا «هند»-چيلي-چلك-چيله بازي «آسياي ميانه»-گل چنبه-گال چنبه-لوچنبه-لاو بازي «خراسان»
در فرهنگها هم از اين بازي ياد شده است:
آلاوه، لاو، لاوه «برهان قاطع»-لاوه «فرهنگ جهانگيري»-چلك، كورشت «فرهنگ رشيدي»-چاليك، دودله، دهدله، چفته صاحب «برهان»-ديمين «مجمع الفرس سروري»
طفليست سخنگفتن،مرديست خمشبودن
تـو رستم چالاكـي، نه كـودك چاليكـي
… … … … …
گه تاج سلطانان شوم، گه مكر شيطانان شوم
گه عقل چالاكي شوم، گه طفل چاليكي شوم
مولوي
تعداد بازيكنان: دو دسته
مكان بازي: محوّطهاي وسيع، صحرا
وسايل بازي: دو نيم آجر، يك چوب يك متري، چوب كوچك يك وجبي به نام «كيلو»
نحوة انتخاب بازيكنان: به وسيلة شير يا خط و برآوردن و الك دولك آوردن
هدف بازي: افزايش توان، تمركز، دقّت
شرح بازي: دو نيم آجر را به فاصلة ۲۰ سانتيمتر و به موازات يكديگر قرار ميدهند. چوب كوچك (كيلو) را روي آن ميگذارند. دسته كه قبلاً انتخاب شدهاند بالا قرار ميگيرند. يكي از افراد دسته بالا چوب را به زير كيلو برده و آن را به هوا پرتاب ميكند و قبل از اينكه كيلو به زمين برسد به شدّت به آن ضربه ميزند تا مسافتي را طي كند.
هر چه كيلو از آجرها دورتر بيفتد امتياز بيشتري نصيب گروه ميشود. اگر گروه مقابل «كيلو» را در هوا بگيرند، برنده ميشوند و جاي خود را با هم عوض ميكنند.
هر بازيكن سه بار حق دارد زير كيلو بزند. پس از آن ميسوزد.
چنانكه گروه پايين نتوانستند كيلو را در هوا بگيرند و كيلو به زمين خورد، كيلو را از زمين برداشته به طرف چوب كه در حال حاضر روي آجرها قرار دارد پرتاب ميكنند. اگر كيلو به چوب خورد كه گروه پاييني برنده است. اگر نخورد گروه اوّل (بالاييها) تا سه مرتبه بر لبة كيلو ميزنند. اگر كيلو به هوا پرتاب شد با چوب زير آن زده آن را به جلو پرتاب ميكنند. سه مرتبه ميتوانند زير كيلو بزنند. بار اوّل ميگويند: «الك»، بار دوّم ميگويند: «دولك» و بار سوّم ميگويند: «سه لك». گروه بالايي پس از انجام اين كار فاصله كيلو تا آجرها را با كيلو اندازه ميگيرند. هر شمارشي بر امتياز گروه آنها ميافزايد.
بازي ادامه مييابد تا فاصلة آجرها با كيلو به پنجاه ميرسد. در اين موقع گروه بالايي برنده شده بر كول گروه پاييني سوار ميشوند و سواري ميخورند.
اين مسافت توسّط گروه اوّل با زدن زير كيلو تعيين ميشود. هر چه دورتر بهتر.
رسم است كه يكي از بازيكنان ميگويد: «كي ليلي هو»
ديگري ميگويد: «چند تا كي ليلي هو؟»
سوّمي ميگويد: «يكي، كي ليلي هو»
نفر بعدي ميگويد: «بيو»
براي اطّلاع بيشتر دربارة اين بازي ميتوان به مجلّة يادگار شمارة ۹، سال چهارم، مقالة علي اصغر حكمت مراجعه كرد.