مردم استهبان باید وامدار بزرگمردی چون محمدرضا آل ابراهیم باشند. او سعی دارد استهبان و چهره مردمیاش را به خواننده شهرهای دیگر بشناساند و از همان ابتدا که دست به تأسیس انتشارات سته بان زد، نیتش همین بود که گرد وغبار فراموشی را از چهره تاریخ، طبیعت و بزرگان ادبی و مذهبی زادگاهش پاک کرده و شخصیت آنها را آن چنانکه هستند به جامعه معرفی کند.
او در این کتاب از نام آوران شروع کرده تا به مردم کوچه و بازار رسیده است؛ مردمی که عشق آنها نسبت به زادگاهشان ثابت شده است.
تازه ترین مطلبی که در کتاب میخوانیم این است که کوروش کبیر زادگاهش استهبان بوده است و برای تأیید مطلب خود از گفتار
استاد ابراهیم باستانی پاریزی دلیل آورده است.
کوروش بزرگ
کوروش بزرگ در سال ۵۹۸ پیش از میلاد به دنیا آمد. او فرزند کمبوجیه و نام مادرش ماندانا بود. از کوروش بیش از اینها میتوان گفت. آنچه موجب شد تا نامش در این جا آورده شود، نوشته ای است از محمد ابراهیم باستانی پاریزی که در پاورقی صفحه ۹۲ کتاب «کوروش کبیر (ذوالقرنین)» چنین آمده است: کوروش کبیر زادگاهش اصطهبانات است زیرا از رود «کُر» گرفته شده است. هنوز در اصطهبانات که مولد و زادگاه کوروش بوده است یک «ش» مضموم به دنبال هر اسم اضافه میکنند. برای نمونه میگویند: حسینش را ندیدی؟ یعنی آیا حسین را ندیدی؟ یا محمودش آمد یعنی محمود آمد. به نظر من این حرف «ش» کوروش هم از همین نوع اضافه است که به زبان یونانی منتقل شده و همان «کورو» بوده، منسوب به رودخانه «کُر».
این نوشته مرا به جستوجو پیرامون حرف استاد واداشت تا اینکه در برگزاری زادروز سعدی در اَرگ کریم خانی شیراز، در اردیبهشت سال ۱۳۸۵، این توفیق حاصل آمد و ضمن احترام و رعایت ادب از ایشان پرسیدم: استاد مطلبی از شما خوانده ام آیا درست است یا خیر؟ استاد با نگاهی به بالا و با همان طنز همیشگیشان گفتند: اگر من نوشته ام، درست است. مگر من چیزی نوشته ام که غلط باشد؟! بعد پرسیدند در کجا و چه مطلبی؟ بیان مقصود کردم. گفت: خیالت تخت که درست است و زادگاه کوروش صابونات است.»
این مطلب را نمیتوان رو کرد و از آن سرسری گذشت، اما به پای آن نیز نمیتوان قسم و آیه خورد جز اینکه مدارک جدیدتری به دست آید، اما درباره اردشیر بابکان مدارک مستدلتر است و میتوان نوشت: «اردشیر پاپکان در قریه «طیروذه» از روستای خیر واقع در استان اصطخر فارس به دنیا آمد و جدش مردی بود ساسان نام، بسیار شجاع و شدیدالبطش (سختگیر) و این ساسان از خاندان ملوک محلی فارس است که آنان را «بازرنگان» یا «بازرنگیان» میگفتند…»
از دیگر شخصیتهای قدیمی که در کتاب معرفی شده است، میتوان به اینها اشاره کرد: پیر کلاه سوز، پیر کوفی، شیخ تار (شیخ طاهر یا شیخ عطار)، پیرنو،
دی زِدی (دایی عزالدین)، شیخ فرهادی، نظامالدین فضل الله پسر حسن معروف به فصلویه، نظامالدین محمود،
محمد ایجی، ملک اردشیر، قاضی عضدالدین ایجی استاد حافظ، ملک مظفرالدین، قطبالدین مبارز، قطبالدین ایجی، شیخ مغربی،
نعمتاله ایجی و تعدادی دیگر.
از شخصیتهای جدید و معاصر میتوان اسامی زیر را نام برد:
امیرمختار کریم پور (شیرازی)، شمس اصطهباناتی، حبیب اله آموزگار،
حبیب اله ذوالقدر، علی شیرازپور (شین پرتو) و محمدخلیل جمالی
قابل ذکر است که این چند نفر و بقیه اشخاص معاصران درگذشته اند و دیگرانی که در قید حیاتند عبارتند از:
جمشید آموزگار، سیدیحیی نوابیان(نواب)، محمدرضا خراباتی، محمد شعله، میمنت ذوالقدر (میرصادقی)، محمد مهاجر، علی حکمت، محمد عسلی، اسماعیل عسلی، مسعود عنایت، اصغر وفادار، حسین ترحمی، فاطمه پنجعلی، غلامحسین تقی پور، محمد ثالثی، صفدر دوام، نسیم آل ابراهیم، پویا آل ابراهیم، سیدبهاءالدین مرشدی، ماندانا آل ابراهیم و دیگران
همه عزیزند. شناخت نگارنده روی افراد نامبرده بیشتر شناخت ادبی است تا چیز دیگر. در فهرست با مسأله جالبی برخورد میکنیم که افراد در هنری که داشته اند، تقسیم بندی شده اند:
خوشنویسان، تأثر، موسیقی، نقاشی، سینما، روزنامه نگاران، زندانیان سیاسی دوره شاه (که سیاسی بودن هم، هنری به حساب میآید.)
آل ابراهیم در «چند یادداشت از سر مهربانی» گلههایی هم دارد از نبود همکاری بعضی ها، نفرستادن شرح حال و مدارک، به مسخره گرفتن کل کار و…
«دیگر بس کنم که حالم به هم میخورد از اینکه جواب تلفنم را ندادند و از بس مرا سر دوانده اند و امروز و فردا کرده اند و از بس خواهشنامه هایم را
بی پاسخ گذاشتند.»
ما قدر شما را میدانیم. آنان که غربال به دست دارند از پشت سر میآیند. شما آنچه را که فکر میکردید درست است با پایمردی و ایمان به زادگاهتان به وسیله آثاری که منتشر کرده اید، نشان داده اید دیگران برای استهبان چه کرده اند. تنها چیزی که باقی میماند صدای شماست و فرهنگی که بنا گذاشتهاید. مطمئن باشید در همان استهبان افرادی هستند که به شما افتخار میکنند. مابقی حسودان و مغرضین هستند. «حسود را چه کنم گو به خود همیشه در رنج است!» منتظر جلد دوم بهارستان جاوید و سرسبزتان هستیم.
حتما ببینید
محمدرضا آل ابراهیم؛ پژوهشگر فرهنگ عامه
نام محمدرضا آل ابراهیم در میان اهل خرد و نویســندگان و پژوهشگران ایرانی، خاصه فارس نامه نویسان و فارس پژوهان نامی بزرگ و آشناســت. او شــخصیتی محبوب و نام آشنا در حوزه های داستان نویسی و نقد ادبی و از استهبان پژوهان و شهرنامه نویســان ارزنده ای اســت که علاوه بر سال ها کارمعلمی و تدریس دروس گوناگونی از فرهنگ و ادب از جمله قصه نویســی و قصه پردازی، هم اینک مدیریت نشر ستهبان را بر عهده داشــته و خانواده وی، از همسر گرفته تا دختران او، همگی در کار نوشــتن اند و هریــک از آنان آثاری زیبا و خواندنی دارند. این چهره ماندگار ادب و معرفت، در ســال ۱۳۳۰ در شهرســتان علمی و فرهنگی، مذهبی اســتهبان