پژوهش و گردآوری: محمدرضا آل ابراهیم، چاپ اول ۱۳۸۷، ناشر: انتشارات سِتَه بان معرفی از: ابوالقاسم فقیری
از گذشته های دور هر شهر، با دیدنی ها و خلق و خوی مردمش در دلها برای خود جایی دست و پا کرده است. بدیهی است هر مسافری که وارد شهری می شود، اگر قصدش دیدار از شهر باشد با توجه به فرهنگش به سراغ یکی از دیدنی های شهر می رود. این دیدنی ها هر کدام دوستداران خود را دارند و مسافر با توجه با زمانی که در اختیار دارد سعی می کند از این اماکن دیدن نماید.
پژوهشگر ارجمند محمدرضا آل ابراهیم مردی که صمیمانه در خدمت فرهنگ دیارش می باشد، کوشش نموده است تصویری روشن از شهر به دست دهد.
شرح و توصیفی که بر هر یک از این دیدنی ها نوشته، ساده و مختصر است و این فرصت مغتنمی است که دوستداران ایران زمین با توجه به داده های کتاب از بناهای مورد علاقه شان دیدن نمایند. محمدرضا آل ابراهیم می کوشد که اگر نظریاتی هم از جانب مردم کوچه و بازار در ارتباط با اثر مورد بحث سر زبانهاست از آنها هم بهره گیرد و به نقل آنها بپردازد.
اجمالاً نظری به کتاب انداخته، می گذریم: آبشار استهبان: آبشار استهبان یکی از زیباترین آبشارهای منطقه است که در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به همت آقای حقیقت، بخشدار آن زمان و به معماری حاج حسین بنا «معمارپور» و سنگتراشی محمود روشنعلی و حسین سنگتراش و حاج احمدعلی دژ و زیر نظر مهندس موسیو آژانتین با حقوق روزی پنج ریال ساخته شده است. این آبشار که در تاریخ ۵/۷/۱۳۲۲ برای نخستین بار آبگیری شد، دارای شانزده پله است که با ریزش مداوم آبی زلال و گوارا که از چشمه های کوه های استهبان جاری می شود، زیبایی و طراوت خاصی بدان جا بخشیده است.
این آبشار در سمت جنوبی استهبان در حاشیه بولوار قرار دارد. مسافرانی که راه طولانی در پیش دارند و عازم سیرجان، بندرعباس، کرمان و زاهدان هستند، ساعتی توقف نموده و خستگی راه را از تن بیرون می کنند. آب انبارها «برکه ها- بلکه ها» در استهبان: ظاهراً از دیرباز استهبان به داشتن آب انبارهای متعدد در میان شهرستانهای فارس شهرت داشته که مؤلف فارسنامه ناصری هم در قرن سیزده این مطلب را یادآور شده است. این آب انبارها به نام سازندگان آنها نامگذاری شده اند.
قدیمی ترین آب انبارهای موجود در شهر، یادگار دوران صفویه می باشد. این آب انبارها تا سال ۱۳۳۷ که شهر از آب لوله کشی برخوردار شد مورد استفاده قرار می گرفتند. در استهبان به آب انبارهایی که مسقف بوده و از آب آنها جهت خوردن استفاده می شده است بلکه (BELKE) یا برکه (BERKE) می گویند. ولی به آنهایی که روباز بوده و برای شستشو به کار می رفته حوض می گفتند. تعداد آب انبارهای داخل و خارج شهر را ۱۱۹ نوشته اند. این برکه ها را در قسمت جنوبی استان هم داریم. خانواده های معدودی از خوانین و متمکنین که امکان حمل و نقل آب را داشتند، معمولاً در سحرگاهان آب شرب خود را از سرچشمه های جنوبی تهیه و با حیوانات بارکش توسط نوکران خود به خانه هایشان منتقل می کردند. حتی یکی از بزرگ مالکان، در طول سال آبی به جزء آب چشمه غلبند (qOLBAND) مصرف نمی کرد. توده مردم هم از آب همین آب انبارها استفاده می کردند.
صحبت از آب و آب انبار است. دوستمان آل ابراهیم به نکته ای اشاره دارد که عین مطلب ایشان آورده می شود: «جا دارد به یک جمله که از زبان زن یکی از حکام و خوانین استهباناتی جاری شده و به صورت یک ضرب المثل در آمده، اشاره ای داشته باشیم تا به حسادت، تنگ نظری و خودخواهی آنان پی ببریم: [دِگَه م زمسون اومد که هَر گَد و گُشنی اُو خُنک بخوره!]= دوباره زمستان آمد که هر گدا و گرسنه ای آب خنک بخورد! اینان آن قدر با دیده تحقیر به مردم می نگریسته اند که حتی چشم دیدن آب خنک خوردن مردم در فصل یخ زده زمستان را هم نداشتند! در حالی که خودشان در فصل گرما چهار پنج ماه از سال یا بر سر چشمه ها اتراق می کردند یا توسط مزدورانشان آب چشمه ها را به منازل خود می آوردند.
سید شمس الدین از امامزاده های مدفون در استهبان، سید شمس الدین فرزند زید و نوه امام سجاد (ع) می باشد که آرامگاه وی در خیابان امامزاده است. در سالهای اخیر ساختمان قبلی آن ویران و بنای جدیدی در حال احداث است. در سال ۱۳۸۳ ضریح طلاکاری شده بر آن نصب گردید. «ص ۵۳ کتاب» به تازگی جلد دوم تحفه نیر «روزگار پهلوی اول» را مطالعه می کردم.
این کتاب نوشته شیخ عبدالرسول نیر شیرازی به تصحیح و توضیح دکتر محمد یوسف نیری، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز درآمده است. نویسنده چندین مسافرت به استهبان داشته و در یکی از مسافرت هایش صحبت از سید شمس الدین به میان می آید که پاره ای از مطلب ایشان آورده می شود: سید شمس الدین و باران و باز مناجات یادم آمد به این که وقتی در اصطهبانات بودم شب در منزل نشسته با دوستان صحبت می داشتم، صدای هیاهوی زیادی از پشت کوچه بلند شد مثل دسته های سینه زن ایام و لیالی محرم و همه با هم نوایی می سرودند. من تعجب کردم.
چه که آن ایام، ایام عزاداری نبود و نوایی که داشتند نوای عزا نبود. هر چه گوش دادم نفهمیدم چه می گویند. پرسیدم از حاضران چه اتفاقی افتاده؟ گفتند: خبری نیست مردم عقب باران می روند. تعجبم زیادتر شد، گفتم: مگر باران کجاست که عقب او می روند؟ گفتند: هر وقت آمدن باران دیر می شود که قطع به مأیوسی حاصل می گردد، دسته ای راه می افتند و آن همین دسته ای است که می بینید و ذکری دارند می خوانند و از کوچه ها عبور می کنند و آن ذکر این است: «یا سی شمس دی بارو روا کن- دو دسته گردن شیر خدا کن» یعنی: «ای سید شمس الدین باران روانه کن- دو دست در گردن شیر خدا کن»، چون تو فرزند علی (ع) هستی از او بخواه و دست به گریبانش شو تا باران بدهد. گفتم: حالا این نهضت و این ذکر شریف اثری هم دارد؟
گفتند: به تجربه رسیده و حد طول زمان سه شب است، یعنی اگر شب اول باران نیامد، شب دوم بیرون می آیند و شب سوم حتماً باران می آید. بنده این مطلب را غریب دانستم و شاید هم قدری مسخره می کردم. اتفاقاً نمی دانم شب سوم یا چهارم بود که باران آمد. خیلی تعجب کردم. مایل شدم به زیارت قبر آقا سید شمس الدین بروم. به اتفاق بعضی از رفقا رفته صحنی خیلی محقر و خراب، مرقد و حرمی بسیار مندرس، درخت سرو بسیار کهنه ای در وسط صحن مشاهده نموده، باز تعجب کردم که آقایی با این کرامت چرا مردم توجهی به اصلاح صحن و حرمش نمی کنند؟ غرض این است اگر خدا بخواهد به وسیله «سی شمس دی» هم بارو روا می کند: اگر نخواهد به شفاعت و التماس تمام انبیا و اولیا و ملائکه مقربین هم کمترین اثری نمی دهد.
* * *
برای تهیه این کتاب، محمدرضا آل ابراهیم زحمت فراوان کشیده معلوم است که سالها روی آن کار کرده سعی داشته است همه دیدنی های استهبان، ایج، خیر و رونیز را در کتاب معرفی نماید. آل ابراهیم با صفای بی مانندش کتاب «آثار باستانی، اماکن مذهبی و گردشگاه ها در استهبان» را به مردم مهربان و زحمتکش زادگاهش پیشکش کرده است. توفیق این پژوهشگر مردمی را از خداوند منان خواستارم و برای ایشان عمر پر برکت آرزو می کنم.